لذت ناتمام
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۹۶۸۹۳
«اصفهان همیشه برایم به رنگ آبی بوده. پُر جنبوجوش. اصفهانیها تند تند حرف میزنند. انگار همیشه عجله دارند. درست مثل کاراکتر مجید در قصههای مجید. حتی درختان چهارباغ هم انگار تند تند تکان میخورند. کلاغها هم تند تند ازاین درخت به آن درخت میپرند. همهی اینها یعنی این شهر، ضد ِ مرگ است.»
به گزارش خبرنگار ایمنا، طی یادداشتی که رضا مهدوی هزاوه، نویسنده و عضو هیئت علمی گروه هنر دانشگاه آزاد اسلامی در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:
«مطلب کیومرث پوراحمد در شمارهی هفدهی مجلهی "فیلم امروز" را میخوانم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این شماره، پروندهی موضوع "بهترین سکانس افتتاحیهی فیلمها" کار شده است. بسیاری از منتقدین و فیلمسازان، دیدگاه خودشان را درمورد این موضوع نوشتهاند.
پوراحمد هم دربارهی چند فیلم _ که به اعتقادش شروع خوبی دارند_ متن کوتاهی نوشته است.
ابتدا از شروع جالب توجه فیلمهای ایرانی نوشته است:
مسافران و هامون و من ترانه پانزده سال دارم و حسن کچل و سرخپوست.
از آثار خارجی هم به این چند فیلم اشاره میکند:
گلهای جنگ، جایی برای پیرمردها نیست، خدای سفید، دستنیافتنیها و درسهای فارسی.
پوراحمد دربارهی درسهای فارسی چنین توضیح میدهد:
"درسهای فارسی (وادیم پرلمان، ۲۰۲۰) سکانس آغاز فیلم بسیار متفاوت است. چند یهودی اسیر با کامیونی حمل میشوند. مردی گرسنه در ازای نصف ساندویچ کتابی را به جوانی میدهد. جوان کتاب را باز میکند.
_رضا کیه؟
_اسم پسرشونه، پسر صاحب کتاب.
_بابا یعنی چه؟
_یعنی پدر. فارسییه.
نازیها همهی یهودیها را کنار یک رودخانه میکشند. جوان پیش از تیراندازی خودش را روی زمین میاندازد، وقتی نازیها میخواهند او را بکشند، جوان فریاد میکشد: " من یهودی نیستم، ایرانیام…"
و این آغاز ماجرایی به شدت حیرتانگیز است. وقتی پای مرگ و زندگی در بین باشد ذهن چه شگفتیها که نمیآفریند. "
کیومرث پوراحمد در صفحهی ثابت خود با عنوان صبح روز بعد _شمارهی دوم مجلهی فیلم امروز _ در مورد فیلم منگلهورن (دیوید گوردن گرین، ۲۰۱۴) با بازی آلپاچینو متن مفصلی نوشته است.
فیلم دربارهی پیرمردیست تنها به نام منگلهورن که شغلش کلیدسازی است و در شهر کوچکی در تگزاس زندگی میکند. تنها مونس او گربهاش است.
منگلهورن به پسرش میگوید: هیچوقت عاشق مادر پسر (همسر سابقش) نبوده بلکه عاشق دختری به نام کلارا بوده که ظاهراً مدتی مدید با هم بودهاند اما کلارا او را ترک کرده است. حالا منگلهورن مدام برای کلارا نامههای عاشقانه مینویسد و البته همهی نامهها برگشت میخورد.
منگلهورن با خانم میانسالی که کارمند بانک است آشنا میشود و یک شب او را به شام دعوت میکند و مدام دربارهی کلارا حرف میزند و مکالمهای تلخ بینشان درمیگیرد.
زن: متأسفم که به اندازهی کلارا برات جذاب نیستم.
مرد: هیچکس به اندازهی اون جذاب نیست!
زن: میشه دربارهی یه چیز دیگه حرف بزنیم؟
مرد: راجع به چی مثلاً؟
زن: من عاشق زندگیام. عاشق چیزای کوچک. وقتی دوش میگیرم و میبینم آب چهجوری شره میکنه روی بدنم شگفتزده میشم...
من بخاطر هیجان قرار امشب، دیشب خوابم نبرد ولی تو همهاش دربارهی عشق قدیمیات حرف میزنی… ی. فکر میکردم تو از من خوشت میآد.
اما منگلهورن باز هم از کلارا حرف میزند. زن از سر میز شام بلند میشود و میگوید هرگز اینهمه تحقیر نشده بود.
تنهایی، مضمون فیلم است. منگلهورن جایی در فیلم میگوید: من با آدمهای بدتر از خودم معاشرت میکنم که احساس کنم کسی هستم.
زن قهر میکند و منگلهورن از خودش بدش میآید.
سالها پیش سریال قصههای مجید را در تلویزیون دیدم. شرایط زندگیام جوری شد که باید شش سال در اصفهان زندگی کنم. شش بار پاییز چهارباغ و سیوسهپل را دیدم. به هنگام بهار در کوچهی سنگتراشها قدم میزدم. در زمستانهای نه چندان سرد به جلفا و کافههایش سر میزدم. چای و دمنوش مینوشیدم. اصفهان همیشه برایم به رنگ آبی بوده. پُر جنبوجوش. اصفهانیها تند تند حرف میزنند. انگار همیشه عجله دارند. درست مثل کاراکتر مجید در قصههای مجید. حتی درختان چهارباغ هم انگار تند تند تکان میخورند. کلاغها هم تند تند ازاین درخت به آن درخت میپرند. همهی اینها یعنی این شهر، ضد ِ مرگ است. ضد ِ توقف.
یادم است یکبار دوستی را در روی سیوسهپل دیدم. خواستم به او برسم. دویدم. آن ور پل سر چهارباغ بالا دوستم به آسمان رفته بود. برای همیشه گمش کردم. اصفهان انگار یک خاصیت عجیبی دارد. مدام چیزی آشکار میشود و به سرعت نور غیب میشود.
به این فکر میکنم که کیومرث پوراحمد بلند قد بود. خوشصحبت بود. صراحت در بیان داشت. رکگو بود.
و آه از این "بود. "
همیشه اندوه وقتی به سراغ ما میآید که "است"، بشود "بود. "
دلم میخواهد به بهانهی فقدان پوراحمد خطاب به مسئولان بنویسم که بیشتر مواظب باشند.
هنرمند نیاز به توجه دارد. هنرمندی که نتواند به راحتی کتاب چاپ کند و نتواند فیلم بسازد و نتواند تاتر کار کند باور کنید دچار پریشانی ذهنی میشود. گرسنگی را میتواند تحمل کند اما با محدودیت نمیتواند کنار بیاید.
خالق قصههای مجید، در شمارهی هفدهم مجلهی فیلم امروز از حسنکچل ِ علی حاتمی هم نام میبرد که به نظرش افتتاحیهی فیلم نوستالژیک و زیباست:
" آسمون آبیه همه جا / اما آسمون اون وقتا آبیتر بود / روی بومها همیشه کفتر بود / حیاطها باغ بودن / آدمها سردماغ بودن / بچهها چاق بودن / جوونها قلچماق بودن / سلامی بود، علیکی بود / حال ِ جواب سلامی بود…"
به این فکر میکنم که کیومرث پوراحمد از شروع فیلم درسهای فارسی چرا خوشش آمده:
"وقتی که جوان فریاد میکشد من یهودی نیستم، ایرانیام. و این آغاز ماجرایی به شدت حیرتانگیز است. وقتی پای مرگ و "زندگی" در بین باشد ذهن چه شگفتیها که نمیآفریند"
مقاومت جوان ایرانی _ یهودی برای زندهماندن مگر جز این است که پوراحمد به "امید" اعتقاد داشته است؟
چه اتفاقاتی میافتد که تلاش برای بقا و زندگی، جای خود را به ستایش تنهایی منگلهورن میدهد؟
به این فکر میکنم که میل نوستالژیک پوراحمد به فضای حسی فیلم حسنکچل نشأت گرفته از چیست؟
بابک احمدی در این زمینه میگوید: "نوستالژی بیش از آنکه گونهای یادآوری باشد احساسی است که با آن یادآوری همراه است. نوستالژی خبر از لذتی ناتمام میدهد، سرزنش و ملامتی است که چرا آن زمان، در گذشته، از آن موقعیت نهایت لذت را نبرده بودیم. بی توجه به اینکه ما هرگز و در هیچ موقعیتی امکان و توان لذت کامل و ناب را نداریم. زیرا به گفتهی ریلکه هر لذتی اگر ناب و تام باشد ما را خواهد کشت. "
حسرت ِ" آنهنگام که آسمان آبی بود" و عبارت "لذت ناتمام" چقدر آشناست.
کد خبر 653601منبع: ایمنا
کلیدواژه: کیومرث پوراحمد کیومرث پور احمد کارگردان درگذشت کیومرث پوراحمد مجله فیلم شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق کیومرث پوراحمد درس های فارسی قصه های مجید درباره ی تند تند ی فیلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۹۶۸۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سطح امید به زندگی در اروپا به ۸۱.۵ سال رسید
آفتابنیوز :
به این ترتیب سطح امید به زندگی در ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا نسبت به سال ۲۰۲۲ میلادی ۰.۹ افزایش یافته است.
بنا به اعلام اداره آمار اروپا سطح امید به زندگی در ۱۵ کشور عضو اتحادیه از میانگین کشورهای عضو بیشتر است. بیشترین سطح امید به زندگی در سال ۲۰۲۳ مربوط به اسپانیا با ۸۴ سال است.
ایتالیا و مالت به ترتیب با ۸۳.۸ و ۸۳.۶ سال در جایگاههای دوم و سوم در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا قرار دارند.
در مقابل پائینترین سطح امید به زندگی در میان اعضای اتحادیه در بلغارستان با ۷۵.۸ سال، لتونی با ۷۵.۹ سال و رومانی با ۷۶.۶ سال ثبت شده است.
سطح امید به زندگی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا در سال گذشته ۰.۲ بیشتر از سطح آن در دوران پیش از همهگیری کرونا بود.
این در حالی است که میزان امید به زندگی در ۱۸ کشور عضو اتحادیه اروپا نسبت به دوران پیش از شیوع بیماری «کووید ۱۹» افزایش یافته است.
منبع: یورونیوز